شعر طنز(وصلت ناجور)
شعر طنز(وصلت ناجور)
وصلت ما از ازل یک وصلت ناجور بود
من که خود راضی به این وصلت نبودم زور بود
درس و دانشگاه بالکل بی بخارم کرده بود
بس که بودم سر بزیر و در غذا کافور بود
رخت دامادي پدر با زور کرد اند ر تنم
گفت باید زن بگیري تو و این دستور بود
چند باري خواستگاري رفته بودم بد نبود
میوه می خوردیم و کلا سور و ساتم جور بود
این یکی گیسو کمند و وان یکی بینی بلند!
این یکی چشم آبی و آن دیگري مو بور بود
ادامه مطلب